تعریفی از معماری!
معمار با هزینهی شهروند و به سلیقهی خود، معماری میکند. شهروند در معماری سکنی میگزیند یا در آن امرار معاش میکند.
بعد شهروند از معماری عاصی میشود و از آن میگریزد. معمار مجددا احساس وظیفه میکند: دوباره وارد عمل میشود و به بهانهی ناسازگاری معماری با زمان و مکان، معماری را تخریب و جایگزین میکند؛ البته باز هم بههزینهی شهروند.
این چرخه تکرار میشود و معمار با همان ادعای ناسازگاریِ زمان و مکانی معماری بیشتری را بر سر شهروند آوار میکند.
معمار به معماریکردن ادامه میدهد و لایههای بیشتری از عصیانِ شهروندی در برابر معماری را روی هم دفن میکند.
جایی در این چرخه، معمار لحظهای درنگ میکند. چیزی شبیه احساس مسئولیت او را دربرمیگیرد. از جای برمیخیزد و با از خود گذشتگی، درفش بزرگداشت شهروند را بلند میکند. اینبار خیالات خامِ خویش را از ارزشهای معاصر زمان و مکان، در قالب معماریِ [به زعم خود] جدیدی بازمى آفريند:
خدمتی بس صادقانه؛
مسؤولیتی بس سترگ؛
و طبعاً باز هم بههزینه شهروند.
Channel ID:
@rezvanialireza